Web Analytics Made Easy - Statcounter

من در یکی از همین روز‌ها به به دیدار جاماندگان با طلایه‌دار زیارت نرفته‌ها دعوت شدم. هیئت‌های دانشجویی از سراسر کشور گرد هم می‌آیند تا عزاداری روز چهلم را کنار رهبر انقلاب باشند.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ خلوتی با چاشنی دلتنگی و حسرت، طعمِ روز‌های منتهی به اربعین برای جاماندگان است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
وقتی اهالی خانه را راهی کردی و رفقای دانشگاه و تشکل یک به یک می‌آیند برای خداحافظی، تازه آن موقع مفهومِ جاماندن رنگ باز می‌کند و پیله‌ی دلتنگی دورت می‌پیچد و تا آخرین لحظه در تمنای یک معجزه‌ایی.
من در یکی از همین روز‌ها به به دیدار جاماندگان با طلایه دار زیارت نرفته‌ها دعوت شدم. با کمی پرس و جو از کسانی که تجربه پارسال را داشتند متوجه می‌شوم هیات‌های دانشجویی از سراسر کشور گرد هم می‌آیند تا عزاداری روز چهلم را کنار رهبر انقلاب باشند و صبح اربعین دسته عزاداری از دانشگاه تهران به سمت حسینیه امام حرکت می‌کند تا آبی بر آتش دل جاماندگان از پیاده‌روی باشد.
با چند نفر از دوستانم که از بندر عباس آمده اند قرار می‌گذارم تا صبح اول وقت جلوی سردر دانشگاه تهران یک دیگر را ببینیم، اما از بد حادثه اتفاقی می‌افتد که نباید و قسمت مهمی از مراسم را از دست من می‌رباید تا مصیبتی به نام خواب ماندن به جا ماندن اضافه شود.
ساعت ده صبح در خیابان‌های خلوت تهران با سرعت خودم را به کوچه انوشیروان می‌رسانم؛ خاطره دیدار‌های دانشجویی و صف‌های طولانی برایم زنده می‌شود؛ به این فکر می‌کنم که احتمالا امروز صبح هم همین طور بوده یک دسته هماهنگ در خنکا و خلوتی اول صبح راسته‌ی فلسطین را گرفته و آمده به سمت پایین، ماشین مداحی جلوی جمعیت حرکت می‌کرده، مردان پشت سرش کوچه‌های منظمی باز کردند و سینه زنان راه می‌آمدند؛ و لابد از انتهای جمعیتِ برادران، صف دختران شروع می‌شده با سربند‌های یکرنگی که روی روسری‌های مشکی بسته بودند همان‌هایی که رَدَش را مراسم دیدم؛ آرام بر سینه می‌زدند و اشک می‌ریختند؛ دسته جمعی نوحه‌ای را زمزمه و آتشِ حسرت را خاموش می‌کردند؛ در آخر هم دسته تبدیل به صف‌های طولانی شده تا‌تر و تازه وارد حسینیه شود و مراسم عزاداری را کنار رهبری که مبانی تمدن سازی با اربعین را تبیین کرده؛ شروع کند.  
قلبم از تصور صحنه‌هایی که از دست دادم می‌گیرد. برای دلداری خودم به این فکر می‌کنم که در عوض الان صفی نیست و یکراست وارد می‌شوم. طبقه اول مملو جمعیت است و با تعدادی از خانم‌ها به طبقه دوم حسینیه می‌رویم؛ طبقه دوم از شلوغی دست کمی از طبقه اول ندارد؛ جمعیت سانت به سانت نشسته و هر از چند گاهی سر‌ها در راستای هرچه بهتر دیدن طلایه دار زیارت نرفته‌ها به چپ و راست کشیده می‌شود.
اواسط صحبتِ حاج آقا سعدی است؛ روحانی که اولین بار است پای صحبت‌هایش می‌نشینم؛ قابل حدس است که در چنین روزی بحث تمدن سازی با محور اربعین به میان باشد، اما سخنران هوشمندانه از نقش دانشگاه و نخبگان در ساختن تمدن نوین می‌گوید. جمعیت هوشیار می‌شود و سرزنده، می‌خواهد تکلیفِ خود را از این حرکت عظیم بداند.  
بعد از سخنرانی عطش مداحی بالا می‌گیرد مخصوصا وقتی خیلِ جمعیت متوجه می‌شود مهمانِ صدایِ حاج میثم مطیعی است؛ نوایِ «کنار قدم‌های جابر...» در سرم می‌چرخد؛ نوحه‌ای که خیلی‌ها با آن چله‌ی عزا می‌گیرند؛ از عاشورا تا اربعین؛ و افسوسِ بی پایانِ مصراعِ دوم این دم که محقق نشد: «سوی نینوا رهسپاریم...»
به این فکر می‌کنم اگر مداح اراده کند و این نوحه را سر بدهد شعله‌های عشق و فراق بین جمعیت زبانه می‌کشد. اما او این کار را نمی‌کند! رخصت می‌گیرد و می‌خواهد شعری را بخواند که این چند شب در موکب‌های دانشجویی خوانده: «قدم قدم موکبا رو می‌گردم / ستون ستون دنبال یک نشونم...»  
موکب، جاده، عمود، زائر همه و همه جزیی از ادبیات یک مفهوم کلیدی‌اند. «پیاده‌روی اربعین». قلب جاماندگان در حال آب شدن است. این را از صدای مویه‌های جانسوزی از میان جمعیت بلند می‌شود می‌توان فهمید. نوحه نه انگار برای جاماندگان که دقیقا دارد برای راهیانِ جاده‌ی تمدن ساز زمزمه می‌شود؛ حسی توام میان فراق و وصل؛ انگار برای رسیدن به آرامانشهرِ نینوا هنوز راهی هست. انگار کسی باورش نیست که از پیاده روی جامانده؛ جاده و موکب را مقابل خود می‌بیند و با مداحِ تازه از زیارت برگشته، دم می‌گیرد.
جنس عزای اربعین، جنس نوحه‌ها ترکیبی از حسرت و امید است ترکیبی از اندوه و سرور. ترکیب اربعین و ظهور، ترکیبی که می‌خواهد از قلبِ حادثه‌ی گذشته، آینده‌ای به نام ظهور را بیرون بکشد و باز بیافریند؛ پس بی جهت نیست که جمعیت یک صدا می‌شود با حاج میثم مطیعی و سر می‌دهد: «از این سپاه اربعین سربازای ظهورو انتخاب کن...»
نوحه به اتمام می‌رسد، اما هنوز چند دقیقه‌ای تا اذان مانده مداح می‌گوید لطفش به این است که رهبر انقلاب دعای پایان مجلس را بخواند جمعیت هم دست به کار می‌شود؛ دسته جمعی خیزش می‌کند و شعار می‌دهد و تا رهبر انقلاب بلندگو را نگیرد و چند کلامی صحبت نکند آرام نمی‌شود.
مراسم خانه پدری رو به اتمام است؛ نماز را جماعت می‌خوانیم و به سبک و سیاق سنتی پای سفره اطعام می‌نشینیم، حس پدر و فرزندی در این خانه و سفره موج می‌زند. خانه‌ای که گاهی فرزندان را برای افطاری و غرق خنده و شادی دور هم جمع می‌کند و گاهی در ظهر عزا و اشک ریزانِ اربعین.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: دانشگاه دانشگاه های تهران رهبر معظم انقلاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۳۱۶۶۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.

کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست.

حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آن‌ها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • دیدار صمیمانه مدیرعامل با تلاشگران ذوب آهن اصفهان
  • فرمانده سپاه تهران با فرمانده کل ارتش دیدار کرد
  • بیش از ۵۰ مربی و معلم خوزستانی با رهبری دیدار می‌کنند
  • اجرای بیش از ۱۰ عنوان برنامه در هفته عقیدتی و سیاسی مهرستان
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • مداح معروف عراق برای عملیات وعده صادق نوحه خواند | ویدئو
  • حمایت عشایر غیور خوزستانی از عملیات بزرگ وعده صادق +فیلم
  • ویدئو| نوحه‌خوانی مداح عراقی برای عملیات «وعده صادق»
  • کتاب «رازهای زیارت اربعین» روانه بازار نشر شد
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند